بازار خريد و فروش كودكان كار در ایران: از صدهزار تا 5 میلیون!
اخبار,اخبار اجتماعی,بردگي كودكانی
اخبار اجتماعی - بازار خريد و فروش كودكان كار
موردي داشتيم كه براي ساكت كردن نوزاد چهارماهه خودش به او متادون ميداده و در كنار نوزاد شيشه مصرف ميكردند كه بچه دچار حملههاي شديدي شده بود. هركاري ميكرديم كه بچه را از مادر بگيريم و او را درمان كنيم قبول نميكرد، بعدا كه با او صحبت كرديم به ما گفت بچه پنج ميليون تومان مشتري داشته است و اگر آن را به ما تحويل ميداد مشتري بچه از دست ميرفته
اين گزارش شروعي ندارد. «مشتري دارد، او را تا دو و نيم ميليون تومان ميخرند. براي چه تحويل شما بدهم؟» راحله سيزده سالش است، مادر مواد فروشش در زندان است و برادرش سرپرستي او را به عهده دارد. راحله شناسنامه ندارد. برادرش نميخواهد او را تحويل موسسه خيريه دهد. «دو ميليون بده بچه را ببر هر جا كه خواستي.»اين گزارش نيست، روايت نبض كند كودكاني است كه هرروز آنها را سر چهارراهها يا مترو ميبينيم.
نه ميتوانند بخوانند نه ميتوانند بنويسند، تنها چيزي كه از همان ابتدا آموزش ديدهاند كار كردن است. آنها از صبح كار ميكنند تا شب پدر و مادرهاي جعلي يا پدر و مادرهاي خودشان با خيال راحت مواد بكشند. كارگراني كه اگر خوب كار كنند، خريداران فراواني دارند. قيمت اين كودكان برده را ميپرسم: «از صد هزارتا پنج ميليون.»
بردگي به جاي عاشقي
اينجا دروازه غار است، ناف تهران. سوار مترو كه شوي، كمتر از يك ساعت به ايستگاه شوش ميرسي و چند قدم پياده كه بيايي جايي سردرميآوري كه انسانيت دود شده و به هوا رفته است. صبحها خلوت و شبها از زمين بچه ميجوشد. نه عاشق ميشوند نه كودكي ميكنند. وقتي به سن دوازده، سيزده سالگي ميرسند بايد ازدواج كنند و بچهدار شوند، اين چرخه زندگي كودكان برده است.
راه ديگري مقابل پاي آنها نيست، فكر ميكنند حتما اين صحيحترين راه است. آنها را غربتي صدا ميزنند. از لب خط تا دروازه غار خانههايي را ميبيني با حياطهايي بزرگ و هشتي و اندروني و بيروني، در تمام اين اتاقها خانوادههايي زندگي ميكنند با چند بچه. هر بچه سرمايهيي براي خانواده، براي اين والدين فرزند بيشتر، زندگي بهتر است. مواد بيشتر است. نشئگي عميقتر.
بيمارستاني شبيه به وال استريت
دختربچه 14 ساله افغان سال پيش بچهدار شده بود، او حتي توان بلند كردن بچه را هم نداشت اما حالا بچه او پيش خودش نيست.
لاستیک تراینگل رو با قیمت اقتصادی و 5سال گارانتی نیکران لاستیک بخر!
خرید ماسک 5 لایه با تخفیف ویژه از تولیدکننده+ارسال رایگان!
نوزادش را سه ميليون تومان فروخته است. در اين محله گروه ديگري نيز هستند كمتعدادتر از غربتيها، به آنها فيوجي ميگويند. اكثر مددكاران موسسات خيريه كه با اين خانوادهها سروكار دارند، خريد و فروش بچه يا بچهدار شدن براي درآمدزايي را ناشي از فقر فرهنگي در بين اين گروهها ميدانند. اينجا با بچه تجارت ميكنند، مواد ميكشند، زندگي ميكنند و دست آخر هم سرنوشت تلختري در انتظارشان است، اينجا هر اتفاقي ميافتد. مردي به نام خسرو وجود دارد.
به بچهها پول ميدهد و بعد آنها را به هزار شكل ديگر به بردگي ميگيرد. كودكان موظف هستند كه آخر شب با مقدار مشخصي پول به خانه برگردنند، اگر پول كم آورده باشند، بايد تن به كارهاي ديگري دهند. ازدواج اين بچهها هيچ جايي ثبت نميشود، نامشان جايي ثبت نميشود. گويا روح هستند. بردههايي كه فقط براي كار زاييده شدهاند. بيمارستان ... در خيابان مولوي تهران است.
بازاري براي خريد و فروش بچه درست مانند والاستريت، يكي از دانشجويان پزشكي كه آنجا كار ميكند، ميگويد: «خانمهايي به اين بيمارستان ميآمدند و بچهدار ميشدند و ميرفتند، حتي براي شيردهي كودك خود صبر نميكردند.
خيلي عجيب به نظر ميرسيد. اما همين خانم دو هفته بعد ميآمد و برگهيي را كه دست مردي بود امضا و پول ناچيزي دريافت ميكرد، سپس بچه را به او تحويل ميداد. به همين سادگي. اينجا زنان معتاد هم ميآيند براي زايمان، اما خرج دو، سه شب مصرفشان را ميگيرند و كودك خود را ميفروشند.»
بياييد برگرديم به دروازه غار، كوچههاي باريك با جويهايي كه خشك شده است، بوي زباله ميآيد. ديوار سفيد بزرگي دور جايي شبيه به ميدان را گرفته است، از سوختگيهاي كنارش ميتوان فهميد كه اينجا خوابگاه كارتنخوابهاست، يكي از آنها در ميان زبالهها به ظرف برنجي ميرسد و آهسته آهسته شروع به خوردن آن ميكند.
Comments
Post a Comment